قلب هنگ کرده ام ری استارت می خواهد ، دستانم بوی یکجا نشینی گرفته ، چشمان به تاریکی خو کرده ام هراس نور دارد ، پاهایم رمق برخاستن ندارد اما صدایی آشنا در گوشم طنین انداز می شود که ای" ظلمت نفسی" تو " انی آمنت بربکم فاسمعون " هستی . خلوص ایمانت را در حنجره ات بغض کن و با تمام وجود از دهان قلبت فریادکن : « من از اهالی اینجا نیستم ، دلم نور می خواهد ، دلم تنفس در هوای پاک می خواهد » . فریاد کن تو توان پس زدن خاک های رویت را داری ؛ توان پرواز تا اوج حقیقت را ..
سرانجام پریشانی قلبت به بازگشت که آرام گرفت ، باران خواهد بارید ...
با دستان خودت همه سیاهی ها را تحریم کن ، افق های بیکران عشق را سالهاست زیر پایت نهاده اند ، به قیمت بارانی شدن رهسپار شو!
همه ی چترها را به همین پشته های گل آلود بسپار و ناودانی از دعا زیر بارش بی رنگ و نقش بخشایش بساز..
خدایا دلم میخواد بشینم واست ی قصه بگم ، قصه زندگیمو ، قصه خستگیمو، قصه بریدنمو خدا قصمو میشنوی خودت گفتی "بخوانید مرا تا استجاببتتون کنم" مگه نگفتی؟!
خدایا میخوام بگم از این دنیا دلم گرفته از مردمش از کاراشون از همه چیز تو مستجاب دعوی هستی پس به دعام گوش کن
خدایا یا منو ببر پیش خودت یا این همه حس دلتنگیو ازم بگیر خدایا کاش میشد که نفهمم که فهمیدن درد بدیه .
+ به قـــولِ برتراند راسل :
مشکل دنیا این است، که احمق ها کاملاً به خود یقین دارند،
در حالیکه دانایان، سرشار از شک و تردیدند !

نظرات شما عزیزان:
شازده کوچولو 
ساعت13:29---11 تير 1391
راستش به نظر من دلتنگی لحظات قشنگی از زندگیه فقط مهم اینه که تو این دلتنگی رو چه جوری ببینی
اگه این دلتنگی برات عذاب آوره پس تمومش کن
البته این نظر منه پاسخ:باشه
|